English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5651 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
minute book U دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
one must U نمیتوان گفت
it is hard to say U نمیتوان گفت
there is no mistaking U نمیتوان اشتباه کرد
it is hard to say U به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
we cannot undo the past U چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
nemo tenetur ad impossible U هیچ کس را نمیتوان به انجام کار
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
it is not p to climb it U نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
it is not d. U نمیتوان ازان صرف نظر کرد
snow under <idiom> U قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
drop dead halt U توقفی که نمیتوان ان رامورد پوشش قرار داد
nemo de domo sua extrahi debet U هیچ کس را نمیتوان به زوراز خانه اش خارج کرد
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
short run U زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
there is no p of doing it U کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
time U ساعتی
timed U ساعتی
timing device U ساعتی
circadian U 42 ساعتی
hourly U ساعتی
times U ساعتی
horary U ساعتی
some two hours U یک دو ساعتی
quotidian U 42 ساعتی
hour angle U زاویه ساعتی
hour circle U دایره ساعتی
time bomb U بمب ساعتی
wage compution day U دستمزد ساعتی
watch pocket U جیب ساعتی
what time is it? U چه ساعتی است
what is the time? U چه ساعتی است
time lock U قفل ساعتی
time bombs U بمب ساعتی
time switch U کلید ساعتی
time switches U کلید ساعتی
automatic time switch U کلید ساعتی
local hour angle U زاویه ساعتی محلی
sidereal hour angle U زاویه ساعتی نجومی
fresh breeze U بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
time zone U منطقه ساعتی جهانی
equinoctial colure U دایره ساعتی مرجع
time zones U منطقه ساعتی جهانی
hour angle U زاویه ساعتی خورشید
schedule of fires U برنامه ساعتی اتشها
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
watch pocket U جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
What time do you get to work every day ? U روزها چه ساعتی سر کار می روی ؟
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
fresh gale U بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
time clock U ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
real time U ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
clocks U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock U ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
conservation U داشت
article had two notes U داشت
he adored that woman U ان زن رابسیاردوست می داشت
apanage U اختصاص داشت
expectations U چشم داشت
without letted U باز داشت
dwelt U منزل داشت
expectation U چشم داشت
durst U زهره داشت
he loved her dear U اوبسیاردوست داشت
when will women have the vote? U خواهند داشت
talent U درون داشت
expectantly U با چشم داشت
note book U دفتریاد داشت
factum U یاد داشت
talents U درون داشت
talented U درون داشت
it had a europeanlook U نمود اروپایی داشت
block note paper U دسته کاغذیاد داشت
He was looking for you. U داشت دنبالت می گشت
annotator U یاد داشت کننده
the dog wasled U سگ بند در گردن داشت
outlook U منظره چشم داشت
He looked well groomed . He had a tidy appearance . U سرووضع مرتبی داشت
i will note it down U یاد داشت میکنم
he kept me waiting U مرامنتظریامعطل نگاه داشت
he complained with reason U داشت که گله میکرد
to take notes of U یاد داشت برداشتن از
writing pad U دسته یاد داشت
to take down U یاد داشت کردن
to make a minute of U یاد داشت کردن
prospectiveness U چشم داشت به اینده
to set down U یاد داشت کردن
marrige of convenience U پیوند با چشم داشت
to make a note of U یاد داشت کردن
disposure U نمایش عرضه داشت
to minute down U یاد داشت کردن
ephebe U شهری که از 81 تا 02 سال داشت
durst U جرات داشت جسارت کرد
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
no song no supper U تانخوانی شام نخواهیم داشت
he sold the good ones U هرچه خوب داشت فروخت
he was in purpose to do it U در نظر داشت که ان کار رابکند
that point was of p interest U ان نکته جالبیست ویژهای داشت
fusileer U سربازی که تفنگ چخماقی داشت
The girl was penciling her eyebrows . U دخترک داشت ابروهایش را می کشید
fusilier U سربازی که تفنگ چخماقی داشت
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
All his belongings were stolen . U هرچه داشت بردند (دزدیدند)
it weighed kilogrammes U بود سه کیلوگرم وزن داشت
prospect of success U چشم داشت یا امید کامیابی
She was talking to (with ) a friend . U داشت با دوستش صحبت می کرد
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ? U تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
He was running like a madman. U عین دیوانه ها داشت می دوید
He tried to conceal the facts. U سعی داشت حقیقت را پنهان کند
His request was in the nature of a command. U خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
count palatine U قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
quinquereme U یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
He wanted to incite the people. U قصد داشت مردم راتحریک کند
he made me wait U مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
notate U یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
The bus stopped for fuel [ to get gas] . U اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
og U الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
to preach from notes U از روی یاد داشت وضع کردن
pistole U سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
on old woman past sixty U پیرزنی بیش از شصت سال داشت
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
groschen U سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
lostlabour U کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
to serve a notice on some one U اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
She was crying over her misfortunes. U ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
of livery U ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
no paternosterŠno p U تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
greenwich hour angle U زاویه ساعتی بین نصف النهارسماوی گرینویچ و نصف النهار محل
zone time U وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
He had the air of a frightened(scared)child. U حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
kreutzer U نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
complete transaction U معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
nestorianism U عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
record prices U بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
He was killed when his parachute malfunctioned. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
paphian U وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
fideism U اطمینان
trusts U اطمینان
certainties U اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
certes U اطمینان
trusted U اطمینان
trust U اطمینان
certainty U اطمینان
assuredness U اطمینان
trustingly U با اطمینان
certitude U اطمینان
confidences U اطمینان
sureties U اطمینان
surety U اطمینان
affiance U اطمینان
confidence U اطمینان
security U اطمینان
safety U اطمینان
instable U بی اطمینان
assurances U اطمینان
assurance U اطمینان
safety lamp U چراغ اطمینان
coefficient of safety U ضریب اطمینان
reassurance U اطمینان افرینی
safety plug U پولک اطمینان
quality assurance U اطمینان از کیفیت
safety belt U کمربند اطمینان
safety belts U کمربند اطمینان
safety valve U دریچه اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
reassurances U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان افرینی
safety hook U قلاب اطمینان
play up U اطمینان دادن به
positiveness U قطعیت اطمینان
aplomb U اطمینان بخود
sicker U قابل اطمینان
relief valve U شیر اطمینان
reliability U قابل اطمینان
assuror U اطمینان دهنده
reliability U قابلیت اطمینان
assurance factor U ضریب اطمینان
safe valve U دریچه اطمینان
safety glass U شیشه اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
bleeder valve U شیر اطمینان
overconfidence U اطمینان بیش از حد
Recent search history Forum search
1set the record straight
1popsicle
1life cycle ceremonies
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1rite de passage
1wife is life life is knife knife kill the life
1 Add a recovery email to secure your account
1you'll go through life thinking that you hate each other.
1دلخوشیهای کوچک را در بدترین شرایط زندگی فراموش نمیکنم
1Country pumkin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com